English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6946 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intestate U فاقد وصیت نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
willed U وصیت وصیت نامه
testament U وصیت نامه
testaments U وصیت نامه
testaments U تدوین وصیت نامه
testament U تدوین وصیت نامه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
intestacy U نداشتن وصیت نامه
testamentary U وابسته به وصیت نامه
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
holograph U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
single track U فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified U فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
acentrous U فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
testament U وصیت
testaments U وصیت
bequests U وصیت
bequest U وصیت
injunctions U وصیت
injunction U وصیت
testate U دارای وصیت
universal legacy U وصیت مطلق
nuncupative will U وصیت شفاهی
possessory will U وصیت تملیکی
to make one's will U وصیت کردن
testamentary U مطابق با وصیت
testate U وصیت کرده
testator U وصیت کننده
wills U وصیت کردن
intestate U متوفای بی وصیت
will U وصیت کردن
will U وصیت وصایا
will U وصیت وصیتنامه
willed U وصیت کردن
willed U وصیت وصایا
willed U وصیت وصیتنامه
testamentary U وصیت شده
intestate U بدون وصیت
contractual will U وصیت عهدی
making a will U وصیت کردن
make one's will U وصیت کردن
bequeathed U وصیت کردن
he died intestate U بی وصیت مرد
hand down <idiom> U وصیت کردن
wills U وصیت وصایا
bequeath U وصیت کردن
bequeathing U وصیت کردن
bequeaths U وصیت کردن
make a will U وصیت کردن
wills U وصیت وصیتنامه
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
intestacy U فوت پیش از وصیت
intestate death U موت بدون وصیت
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
law of succession U حقوق ارث و وصیت
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
demise U انتقال دادن مال با وصیت
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
testate U وصیت کردن شهادت دادن
ex U فاقد
ex- U فاقد
bankrupt of U فاقد
anurous U فاقد دم
sans U فاقد
freeing U فاقد
scentless U فاقد بو
free U فاقد
freed U فاقد
frees U فاقد
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
landlessness U فاقد زمین
indiscreet U فاقد حس تشخیص
dishonest U فاقد امانت
inertialess U فاقد لختی
inertialess U فاقد اینرسی
astomatal U فاقد دهان
incompetent U فاقد صلاحیت
incoordinate U فاقد حس همکاری
ametabolous U فاقد دگردیسی
ametabolic U فاقد دگردیسی
undocumented U فاقد ویزا
homely U فاقد جمال
unobtrusively U فاقد جسارت
unobtrusive U فاقد جسارت
exhaust bin level U فاقد موجودی
without engagement U فاقد تعهد
landless U فاقد زمین
burdened U فاقد حق تقدم
dis qualified U فاقد قابلیت
visionless U فاقد دید
impassible U فاقد احساس
antipathetic U فاقد تمایل
acolous U فاقد اعضاء
ad hoc U فاقد عمومیت
shorthanded U فاقد کارگرکافی
stolidly U فاقد احساس
stolid U فاقد احساس
abulic U فاقد اراده
dis qualified U فاقد شرایط
lack U فاقد بودن
toom U فاقد لاغر
lacks U فاقد بودن
inexpert U فاقد خبرگی
paratactic U فاقد روابط
impersonal U فاقد شخصیت
intestable U فاقد صلاحیت
lacked U فاقد بودن
unmannered U فاقد رفتارشایسته
unmennerly U فاقد رفتارشایسته
acholous U فاقد صفرا
without U انطرف فاقد
unmeet U فاقد صلاحیت
acholic U فاقد صفرا
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
deafer U فاقد قوه شنوایی
unman U فاقد مردانگی کردن
denitrify U فاقد نیترات کردن
deafest U فاقد قوه شنوایی
agamous U فاقد الت جنسی
undocumented U فاقد مدارک قانونی
stereotyped U فاقد نبوغ وابتکار
asexual U فاقد خاصیت جنسی
unnerves U فاقد عصب کردن
unnerved U فاقد عصب کردن
aplacental U فاقد جفت جنین
unthinking U فاقد قوهی تفکر
unnerving U فاقد عصب کردن
acheiria U فاقد قوهء لامسه
deaf U فاقد قوه شنوایی
azoic U فاقد نشان زندگی
unmans U فاقد مردانگی کردن
unnerve U فاقد عصب کردن
unmanning U فاقد مردانگی کردن
depersonalize U فاقد شخصیت کردن
nonage U فاقد اهلیت قانونی
moneyless economy U اقتصاد فاقد پول
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
inexpessive U فاقد قوه فهماندن
shapeless U فاقد شکل معین
inerrancy U فاقد غلط و اشتباه
one track U فاقد قوه ارتجاعی
incapacitation U فاقد صلاحیت کردن
imperscriptible U فاقد اجازه نوشته
ineligible U فاقد شرایط لازم
unqualified U فاقد شرایط لازم
systemoless U فاقد سیستم صحیح
duty free U فاقد حقوق گمرکی
irretentive U فاقد قوه ضیط
fatherless U فاقد مولف معلوم
untune U فاقد هم اهنگی کردن
irretractile U فاقد قوه قبض
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
insolvent U فاقد توانایی پرداختن دیون
cleanest U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
clean U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
abranchiate U فاقد برانشی یادستگاه تنفس
cleans U هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifies U فاقد شرایط لازم دانستن
Recent search history Forum search
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1what is Labbad
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1Leberschwellung
0بیمه نامه مسئولیت مدنی با بیمه ایران منعقد شده است
2هر کاری می کنم متن رو به فارسی ترجمه نمیکنه.
0google translatero emtehan kon hatman jawab mide. متوجه منظورتون نشدم. یعنی دیگه از برنامه شما استفاده نکنم و برم از گوگل ترانسلت استفاده کنم؟ اون که ترجمه هاش داغونه. لطفا راهنماییم کنید من برای پایا
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
1بازشناسی خصوصیات فضای معماری مدرس‌ها و حجره‌ها درمسجدـمدرسه‌های شاخص دوره‌ی قاجار در تهران
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com